دنیای کوچک ما حکایت دنیای امروز است که هیچ مرزی را برنمی تابد و در پرتو تکنولوژی مدرن ارتباطات همگی در حال تبدیل شدن به پیکره ای واحد هستیم. با این حال در این دنیای کوچک نابرابریهای یزرگ اعم از تفاوت در سطخ زندگی، درآمد، دانش، و رفتار و فرهنگها کم نیستید. از همه بدتر اطلاعات غلط و تصورات نادرست در بسیاری موارد باعث شده است که ما نتوانیم تعامل سازنده ای با یکدیگر داشته باشیم. این وبلاگ تلاش کوچکی است برای ایجاد محیطی دوستانه جهت مبادله افکار و دانش. چشم براه نکته نظرات و پیشنهادات یکایک شما هستم.
چهره ات ، در کنار تمامِ تمامِ تمامِ این همه پریزهای دو پا و آدمهای
نیم وجبی با یک وجب روغن اضافه بسیار بسیار بسیار دیدنی تر
است . نمی دانم از اوّل هم همین بودی ؟ نمی دانم ؛ من هم از
بیرون به همین شکلِ خنده دارم ؟
- پیروی و ماندن در خط امام(ره) و رهبر همچنین افتخار به انقلاب اسلامی.
- ایمان به اینکه ایران،کشورامام زمان(عج)هست وخدا به این سرزمین عنایت ویژه داردوحادثه طوفان شن طبس این موضوع راتاییدکرد.
- همیشه به یاد شهدا بودن و شهادت طلبی و زنده نگه داشتن عاشورا و عشق کربلا داشتن .
- ایستادگی و نترسیدن ازدشمن و الگو قراردادن فهمیده ها .
- پس گرفتن تمامی خاک وطن از دشمن و مقاومت و از خدا دانستن فتوحات و پیروزی ها .
- زنده نگه داشتن شعائر دینی و افتخار به مذهب و معتقد بودن و دین مداری در کنار داشتن قدرت نظامی .
- وحدت و همدلی و حضور همیشگی در صحنه و حضور پرشورتر از سال قبل در راهپیمایی ها و انتخابات .
و مطمئنا دشمن هم که همیشه می گوید گزینه نظامی روی میز است این را میداند که گزینه نظامی آنها فقط روی میز است و جرات اینکه گزینه خودشان را عملی کنند ندارند .اما ما تمامی هفت گزینه روی میزمان را عملی کردیم و حتی در صورت استفاده دشمن از تنها گزینه روی میزش با تمام گزینه های روی میزمان مقابل آن می ایستیم .
عشق میتونه عادت باشه. میشه انقدر نشست و گفت دوست دارم دوست دارم دوست دارم تا شاید طرف مقابل رو دوست داشت. شاید با هر کس که باشی بتونی دوستش داشته باشی و کم کم بهش عشق بورزی.اینجوری عاشق یکی نشد عاشق یکی دیگه میشی ...اتفاقی که برای هممون میافته.
ولی وقتی یک نفر رو به دلت واقعا راه دادی و تخم دوستیشو تو دلت کاشتی و آبش دادی و دورش تجیر کشیدی که شبا حیوونهای وحشی بهش حمله نکنن و باد خرابش نکنه اونوقت این موضوع از عادت فراتر میره اون گل دیگه مثل گل های دیگه نیست .
کاشکی انقدر گلها مغرور نبودن.
من جامعه شناس نیستم ، تحلیلگر و روانشناس هم نیستم ،
دیده هایم را با همین چشمان نَشُسته و کثیف مینویسم .
دو دسته آدم وجود دارد :
آنهایی که برای خنداندن پا به زندگی میگذارند ؛ مثل بعضی پدرها ، مادرها ،
استادها ؛ هنرمندها ؛ یک سری آدم ها هم به وجود آمده اند برای گریاندن
آدم ، برای نشان دادن آن روی کثیف زندگی . مثال هم نمیزنم . هر روز داریم
می بینیم اینجور آدمها را .
غمگینم. غمگین و مشغول دست و پا زدن.. گاهی زیر آب و لحظاتی روی آب.. زیر پام خالیه وهر چی که می بینم آبه و آب ..جریانه و جریان.. خبری از سکون نیست. پام به هیچ جا نمی رسه چه برسه به ایستادن روی زمین. احساس غالبم همون معلق بودنه و در بهترین شرایط شناور بودن
واقعیت اینجاست که هیچ چیز در دنیا سیاه و یا سفید نیست. می توانیم
خوشبینانه همه چیز را سفید سفید و یا بدبینانه همه چیز را سیاه سیاه
ببینیم. خوشا به سعادت آنان که واقعبینانه مسائل را در هر حال خاکستری می
بینند.
آدمی که میخواهد برود
میرود ...
داد نمیزند که من دارم میروم ...
آدمی که رفتنش را داد میزند
نمیخواهد برود ...
داد میزند که نگذارند برود ...
چه غروری سراپای وجودم را فرا می گیرد وقتی که میبینم تو با تمام بزرگیت چه عاشقانه به من کوچک نگاه می کنی و تمام دستوراتت تنها و تنها به خاطر خود من است و من گاهی چه کودکانه بهانه میگیرم و چه بهای بزرگی می دهم از بهانه هایم.